فرهنگ، تمدن و اقتصاد مقاومتی

فرهنگ‌سازی این است که آموزش‌ها را درون افراد تبدیل به نفرت و تمایل بکند. اگر این کار انجام شود یک زیر‌ساخت داریم، همان‌طور که در اول انقلاب در اثر حال و هوای انقلاب و روحیات و مسائلی که ایجاد شده بود،‌ ما اقتصاد مقاومتی داشتیم و افراد خودشان به سمت ایثار، قناعت و زهد حرکت می‌کردند.


حجت‌الاسلام و المسلمین دکتر مهدی نخاولی | مدیر مسئول مؤسسه مذهبی فرهنگی راه حق
1396/2/19
تعداد بازدید:

مقدمه

مهم‌ترین مشکل ما در ضعف قدرت تحلیل و تفکر است. یعنی اگر نفس تصمیم‌گیری افراد براساس تعقل و سنجش تمام عوامل و موازنه تمام‌عیار نباشد، تصمیم‌گیری تحت تأثیر تبلیغات، هیجانات و تمایلات انجام می‌پذیرد که این باعث ضعف تمام ارکان کشور می‌شود. مشکلات اقتصادی از کجا شروع می‌شود؟ از گرفتن تصمیمات غلط توسط مسئولین و مردم که منشأ آن، همان تفکر و تحلیل است.

بخشی از قدرت تفکر و تحلیل با برنامه‌های علمی و آموزشی و بخشی با تمرین تفکر حاصل می‌شود. یکی از مشکلات آموزش و پرورش و آموزش عالی این است که در آن‌ها دروس کم‌مصرف و بی‌مصرف آموزش داده می‌شود اما قدرت تفکر و مهارت زندگی خیر. با این ناآگاهی که سراسر وجودش را گرفته است؛ ازدواج می‌کند؛ چون درست ازدواج نکرده است، مشکلات خانوادگی برایش ایجاد می‌شود و همین مشکلات خانوادگی به‌شدت به اقتصاد آسیب می‌زند.

رابطۀ فرهنگ و اقتصاد مقاومتی

اگر فرهنگ مجموع زیرساخت رفتاری باشد که برابر با مجموعۀ باورها، افکار و خلقیات است،&‌160; این فرهنگ زیرساخت تمام چیزهای حیاتی از جمله اقتصاد خواهد بود. یعنی فرد آموزش ببیند و این آموزش درونش به بار بنشیند و این فقط علم و اطلاع نیست، چرا که مثلاً همۀ ما مطلعیم که نوشابه مضر است ولی اکثراً آن را می‌خوریم. ولی اگر فرهنگ‌سازی شد، یعنی هم آموزش داده شد و هم آن آموزش با ابزارهای کمکی، محسوس و ملموس شد و در نتیجه تمایل و نفرت نسبت به چیزی در افراد ایجاد شد، آن وقت قطعاً به مرحله عمل می‌رسد. همان کاری که عموماً نسبت به سیگار اتفاق افتاده است. سیگار قبلا خیلی رایج‌تر بود و الآن با این فرهنگ‌سازی‌ها یک مقدار کمتر شده است. البته متأسفانه هنوز هم برخی جوان‌های تحصیل‌کرده سیگار می‌کشند اما مانند نوشابه نیست که همه سر سفره بیاورند. قدیم‌ها در مجالس روضه همین‌طور که قندان می‌گذاشتند، جاسیگاری و سیگار می‌گذاشتند؛ چه در روضه زنانه و چه مردانه! قبلا سیگار یک چیز باب و عامی در بین مردم بود. این فرهنگ‌سازی طول می‌کشد و زمان می‌برد. ولی الآن سیگار از فضای عمومی جمع شده است گرچه خیلی‌ها هنوز به آن مبتلا هستند.

فرهنگ‌سازی این است که آموزش‌ها را درون افراد تبدیل به نفرت و تمایل بکند. اگر این کار انجام شود یک زیر‌ساخت داریم، همان‌طور که در اول انقلاب در اثر حال و هوای انقلاب و روحیات و مسائلی که ایجاد شده بود،‌ ما اقتصاد مقاومتی داشتیم و افراد خودشان به سمت ایثار، قناعت و زهد حرکت می‌کردند.

فرهنگ‌سازی این است که آموزش‌ها را درون افراد تبدیل به نفرت و تمایل بکند. اگر این کار انجام شود یک زیر‌ساخت داریم، همان‌طور که در اول انقلاب در اثر حال و هوای انقلاب و روحیات و مسائلی که ایجاد شده بود،‌ ما اقتصاد مقاومتی داشتیم و افراد خودشان به سمت ایثار، قناعت و زهد حرکت می‌کردند. برای ایجاد تمایل و نفرت درون افراد می‌توان از تکرار استفاده کرد. کار تبلیغات همین است. مثلا افراد چه پودر لباسشویی مصرف می‌کنند؟ به عنوان مثال یکی می‌گوید پرسیل. باید پرسید چرا پرسیل؟ اگر جواب بدهد کیفیت آن خوب است پس یعنی چند لباس با آلودگی یکسان بیاوریم و آبی در دمای یکسان داشته باشیم و مثلا از ده نوع پودر با اندازۀ واحد و میزان شستشوی واحد استفاده کنیم و کیفیت برتر را تشخیص دهیم. اما هیچ کس این کار را نکرده است و این کار تبلیغات است که آن فرد مثلاً از پودر پرسیل استفاده می‌کند. تکرار، جای برهان می‌نشیند به همین دلیل باید به این نکته توجه کرد که تبلیغ، منهای آگاهی‌بخشی در واقع کور‌کردن افراد است. تبلیغات ارزشمند، تبلیغاتی است که پس از برهان و آگاهی و اطلاع‌رسانی صحیح، علم باشد. راه دیگر ایجاد تمایل و نفرت درون افراد، محسوس‌کردن است. ما می‌دانیم سیگار بد است ولی اگر فردی، مشکلات کسی که بخاطر مصرف سیگار به سرطان ریه مبتلا شده است را ببیند، حس در او ایجاد می‌شود. یا اینکه فرد در بستن شیر گاز احتیاط لازم را به عمل نمی‌آورد اما بعد که می‌بیند خانۀ همسایه‌اش به خاطر همین نبستن و عدم رعایت نکات ایمنی، منفجر شده است چه می شود؟ حالا آن چیزی را که می‌دانست کاملا مراعات می‌کند. شاید توجه به مصرف بهینه به‌علاوۀ تولید مطلوب؛ یعنی تولید با بالاترین کمیت و کیفیت به اضافۀ مصرف در حد نیاز واقعی، مؤثر باشد و البته اقتصاد فقط تولید و مصرف نیست و یک چرخۀ توزیع هم در آن است که باید توزیع آن عادلانه باشد.

اقتصاد مقاومتی با رویکرد تمدنی

فرض کنیم ما از این بن‌بست‌ها و فشارهای اقتصادی بیرون آمدیم و عالم تمام نعماتش را به ما داد. دراین‌صورت ما باز هم نباید اسراف کنیم. اقتصاد مقاومتی می‌گوید درست مصرف کن و اسراف نکن و این همیشه جریان دارد چه در فشارها و چه در عدم فشارها. چون ممکن است این کلمه باری داشته باشد و گفته شود ما را تحت فشار گذاشتند. نه واقعاً روش درست زندگی‌کردن از حیث اقتصادی است و مربوط به همۀ شرایط‌هاست و فقط مربوط به شرایط بحران نیست. البته در شرایط بحران عقل حکم می‌کند که وقتی قحط‌سالی است همۀ امکانات را از سال اول نخورد و مصرف نکرد تا در سال‌های بعد نفله نشد؛ اقتصاد مقاومتی مربوط به همیشه است و در همۀ زمان‌ها، مکان‌ها و شرایط باید تا می‌توانیم تولیدکنیم، تا می‌توانیم توزیع صحیح داشته باشیم و تا می‌توانیم مصرف را به حداقل برسانیم. چون ما صرفاً یک‌سری حیوان نیستیم که فقط بخوریم و به خوردن نظر داشته باشیم. انسان وقتی که می‌خواهد حرکت خدایی داشته باشد، باید توجهات در سطح نیازهای اولیه به میزان لازم باشد نه بیشتر؛ چون هر چه به تمایلات بیشتر رسیدگی کند خوی حیوانیش بیشتر تقویت می‌شود. تو انسانی و باید انسانی زندگی کنی. وجه مشترک حیوانی ما با سایر حیوانات که نیازهای ظاهری و مادی ما باشد را به اندازۀ لازم در نظر بگیریم و این نیازها هم‌و‌غم ما نباشد و به فرمایش امیرالمؤمنین: «اکل الطیبات کالبهیمه المربوطه همها علفها».

علم بومی به این معنی نیست که هر چه غربی‌ها و غرب‌زده‌ها دارند ما هم داشته باشیم، بلکه باید بسته به نیازها و اقتضائات بومی و ملی خود، تولید علم کنیم. این علم می‌تواند به خودکفایی کشور منتهی شود و به‌تدریج و به‌صورتی درون‌زا امکان سلطۀ بیگانگان را بر امورات کشور و ازجمله اقتصاد کشور از بین ببرد. در این صورت است که قاعدۀ نفی سبیل تحقق پیدا می‌کند.

از ارکان تمدن این است که این تمدن مستحکم و روی پای خودش بایستد. از اجزای این ستون فقرات، اقتصاد می‌باشد. مثلاً شما می‌خواهید حرف بزنید، تا ابزار نشرش را نداشته باشید نمی‌توانید صحبت خود را نشر دهید. خوب این چه چیزهایی را می‌خواهد؟ می‌خواهید با بیماری مقابله کنید تا امکانات لازم و نفوس لازم نباشد، نمی‌شود و این کار ممکن نیست. لذا خداوند متعال می‌فرماید: «لاتؤتوها السفها اموالکم الذی قیاما». پس مال باعث قیام جامعه است. جامعۀ وابسته نمی‌تواند نیاز خود را برطرف کند. نشسته است؛ ایستادگی ندارد؛ مقاومت ندارد. زیرساخت درست‌مصرف‌کردن، فرهنگ است. ما جوامع ثروتمندی داریم که فلج هستند. از همین‌رو به‌نظر‌می‌رسد چون بحث‌های اجتماعی مورد بی‌مهری قرار گرفته‌اند که البته چاره‌ای هم نبوده است و بی‌مهری‌ای هم نبوده است بلکه چون شیعیان حکومت نداشتند و حتی امید به حکومت هم نداشتند تحت فشار و ظلم بودند کاری در مورد احکام حکومتی در طول هزار سال صورت نگرفت، بنابراین الآن لازم است در مورد آیات اقتصادی و تفاسیر مرتبط با آنها و مباحث روایی کار صورت گیرد و در سه سطح اقتصاد معیوب٬ سالم و ایده‌آل یا همان مطلوب، شاخص تعیین‌شده در مورد تولید، توزیع و مصرف، تدوین شود و بتوانیم اقتصاد معیوب را شناسایی کنیم. همان‌طور که در طهارت و صلاة زحمت طاقت‌فرسا کشیده شده است، در این بخش‌ها هم که در حال حاضر مورد نیاز است باید کار بشود. البته توسط مجموعه‌هایی که کلان کار کنند و می‌توان آن‌ها را با دولت ارتباط داد و متصل کرد که با اجرا در مملکت کارها را پیش ببرند. درحقیقت به آن دسته علمایی که می‌توانند نظرات صحیح را درک کنند، پروژه دهند. پروژه بدهند و بعد مصرف کنند و بازخورد بگیرند. در مورد اقتصاد کارهایی شده است اما چه قدر از آن توسط دولت استفاده شده است که به عمل آمده و به منصه ظهور رسیده باشد که احیانا اگر اشکال داشت دوباره بررسی و پخته شود؟ 

یکی از لوازم پیشرفت یا بهتر است بگویم تعالی این است که جامعه به سمت آن مطلوب حرکت کند. یکی از ارکان این تعالی، اقتصاد است. اگر اقتصاد صحیح نباشد افراد مال حرام یا شبهه‌ناک استفاده کنند آن وقت مقابل امام می‌ایستند.

قاعدۀ «نفی سبیل» و تعامل با دیگران

اصل حاکم و مبنای ارتباط با غیرمسلمانان، قاعده نفی سبیل است که در اصل یک قاعدۀ بین‌المللی است. یعنی مسلمانان نباید تحت نفوذ غیرمسلمان‌ها باشند. راه‌های تسلط دول غیر مسلمان بر مسلمان باید بسته باشد، به هر عنوان، هرمسأله‌ای، هر شکلی و هر قانونی که باعث شود کشور غیر مسلمان بر مسلمان راه پیدا کند و بتواند نفوذ کند، حرام است. تبدیل‌شدن بازار برای کالای خارجی نیز چنین نفوذی حساب می‌شود چرا که اگر بگویند ما جنس نمی‌دهیم و ما فقط به سمت مونتاژ‌کاری برویم و تنها مصرف‌کننده باشیم، بعد می‌توانند بر ما مسلط شوند.

از نیازهای حیاتی و اساسی هم باید شروع کرد. اگر سفره هفت‌سین از چین نیاورند اتفاق خاصی نمی‌افتد ولی اگر شیر خشک بچه‌ها و دارو از چین باشد آن وقت است که کار گیر پیدا می‌کند. اگر بهداشت وابسته باشد آن موقع کار خیلی سخت می‌شود.

باید از نیازهای اساسی شروع کرد. آن‌هایی که زندگی روزمره مربوط به آن‌ها می‌باشد. مثلاً لوازم خانگی و مسائل از این قبیل. البته بعضی نیازها را برای ما ایجاد کرده‌اند. به‌عنوان مثال، مجسمه اصلش حرام است. بعضی‌ها گفتند حرام است و فقهای دیگر هم نگفتند حتماً درست کنید. نیازهای مصرفی کشور را باید صاحب‌نظران به نیازهای حیاتی، لازم، غیرضروری و کاذب طبقه‌بندی کنند. باید خود دولت با توجه به نیازهای درجه یک و حیاتی که مثلاً صد تاست، مثل گندم، جو و غیره،‌ بگوید در این صد نیاز حیاتی کشور ۸۰ مورد را می‌توانیم تولید کنیم.

اگر نفی سیبل بخواهد تحقق پیدا کند و کشور روی پای خود بایستد با خواب و خیال نمی‌شود. اگر از ۱۰۰۰ نیاز ۵۸۰ نیاز را نداریم باید تولید کنیم و آن‌ها را کم‌کم درست کنیم مثلاً مسأله هسته‌ای را اراده کردیم، تولید کردیم. در زمینه تولید باید با دانشگاه کار کرد. دولت باید دانشگاه و صنعت را به هم  وصل کند؛ علم بومی به این معنی نیست که هر چه غربی‌ها و غرب‌زده‌ها دارند ما هم داشته باشیم، بلکه باید بسته به نیازها و اقتضائات بومی و ملی خود، تولید علم کنیم. این علم می‌تواند به خودکفایی کشور منتهی شود و به‌تدریج و به‌صورتی درون‌زا امکان سلطۀ بیگانگان را بر امورات کشور و ازجمله اقتصاد کشور از بین ببرد. در این صورت است که قاعدۀ نفی سبیل تحقق پیدا می‌کند. ▪

-----------------------

پدافند اقتصادی، ش 26، دی ماه 1395، صص 14-15


مطالب پربازدید
را ببینید یا به فهرست بازگردید.