اقتصاد مقاومتی، تنظیم عاقلانه و عادلانۀ اقتصاد

اقتصاد مقاومتی از منظر دین در چند عنصر خلاصه می‌شود: اولاً دین، مال را معرفی کرد، ثانیاً خطر فقر را ‏بازگو کرد، ثالثاً راه تنظیم اقتصاد را عاقلانه و عادلانه ارائه داد.


آیت‌الله جوادی آملی
1396/1/31
تعداد بازدید:

اقتصاد مقاومتی از منظر دین در چند عنصر خلاصه می‌شود: اولاً دین، مال را معرفی کرد، ثانیاً خطر فقر را ‏بازگو کرد، ثالثاً راه تنظیم اقتصاد را عاقلانه و عادلانه ارائه داد. اما عنصر اول فرمود: مال، عامل قیام و قِوام یک ‏ملت است؛ در سوره مبارکه «نساء» فرمود: «لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکمُ الَّتی جَعَلَ اللَّهُ لَکمْ قِیاماً»؛ ملت اگر ‏بخواهد قائم و مقاوم باشد چاره‌ای نیست که کیف و جیبش پر باشد؛ ملتی که دستش تهی است، از ستون ‏محروم است، از قیام و مقاومت طرْفی نمی‌بندد، این مال است که عامل قیام یک ملت است: «لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ ‏أَمْوالَکمُ الَّتی جَعَلَ اللَّهُ لَکمْ قِیاماً». در همین زمینه فرمود: این ستون را نباید به دست لرزانِ افرادِ سفیه و ‏بی‌عُرضه سپرد، آن مدیرِ سفیه و آن مدبّرِ لرزان، خود را نمی‌تواند تأمین کند، خودایستادگی را فرا نگرفته، چه ‏رسد به اینکه بتواند ستون ملت و مملکتی را نگهداری کند‎.‎

مال، عامل قیام یک ملت است؛ آن کسی که سفاهت اقتصادی دارد، درایت اقتصادی ندارد، صلاحیت آن را ‏ندارد که مال را به دست او بدهند، اگر هم هوش اقتصادی دارد و لکن طهارت قُدسی و قداست عقل در او یافت ‏نمی‌شود، او سفیه است. سفاهت در فرهنگ قرآن تنها در فقدان نظر نیست، بلکه بسیاری از افرادند که از نظر ‏علمی، خردمند و پخته و فرهیخته هستند ولی از نظر عقل عملی سفیه‌اند. قرآن کریم کسانی را که راهی راه ‏ابراهیم خلیل(سلام الله علیه) نیستند سفیه می‌داند: «وَ مَنْ یرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهیمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ»؛ اگر این ‏حدیث معروف در کنار آن آیه مشهور قرار بگیرد معلوم می‌شود که این‌ها دو قضیه مناسب‌اند: یکی اینکه ‏‏«العقل ما عُبد به الرحمن و اکتسب به الجنان»؛ عقل آن است که خدا عبادت شود و بهشت کسب شود. عکس ‏نقیض آن این است کاری که با آن نمی‌توان خدا را راضی کرد و ملت را خوشنود کرد و بهشت را کسب کرد، این ‏سفاهت است و این عقل نیست: «ما لا یعبد به الرحمن و لا یکتسب به الجنان فلیس به عقل»؛ اگر عقل نبود، ‏سفاهت هست؛ این همان آیه معروف قرآن است که «وَ مَنْ یرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهیمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ». پس مال، ‏ستون یک ملت است؛ مدیر و مدبّرِ سفیه که نتواند خود را اداره کند، عُرضه حفظ این ستون را نخواهد داشت، ‏ملّت موظف است این مال را به دست افراد سفیه نسپارد؛ آن کسی که مدبریت اجتهادی، یک؛ مدیریت ‏جهادی، دو؛ فاقد این دو عنصر محوری است، سفیه هست و ملت موظف است که مال را به دست او ندهد‎.‎

مطلب بعدی همان است که در سوره مبارکه «حشر» فرمود: مال که ستون است باید خیمهای را بر فراز خود ‏افراشته نگه دارد که بتوان همه ملت را زیر پوشش این خیمه نگه داشت، فرمود: «کی لا یکونَ دُولَةً بَینَ الْأَغْنِیاءِ ‏مِنْکمْ»؛ دولت را دولت گفتند، چون تداول می‌شود؛ این تداول و این ثروت که دست به دست هم می‌گردد نباید ‏در یک منحنی محدود دور بزند، باید در کلّ این مدار ۳۶۰ درجه بگردد؛ مثل خونی است که باید جریان داشته ‏باشد و اگر در یک منحنی خاص بگردد، بقیه از جریان این خون محروم باشند فلج هستند؛ ملتِ فقیر فلج ‏است، ملتی که جیبش خالی است، کیفش خالی است، تهیدست است، بدهکار است، مدیون است فلج است و ‏ملت فلج قدرت قیام ندارد، چه رسد به مقاومت. نظام تلخ کاپیتال غرب این‌طور است که «دُولَةً بَینَ الْأَغْنِیاءِ ‏مِنْکمْ»؛ نظام فروریخته سوسیال شرق از همین قبیل است که دولت‌سالاری است و ثروت دست دولت‌هاست، ‏اما ملت از ثروت ملّی محروم هستند؛ در نظام سوسیال شرق، دولتی، ثروت را به دولت دیگر منتقل می‌کند ‏می‌شود: «دُولَةً بَینَ الْأَغْنِیاءِ مِنْکمْ». در نظام سرمایه‌داری کاپیتال غرب، ثروت و دولت را از دست یک ‏سرمایه‌دار به دست سرمایه‌دار دیگر منتقل می‌کنند، این هم می‌شود: «دُولَةً بَینَ الْأَغْنِیاءِ مِنْکمْ»؛ اینکه گفتند ‏‏۹۹ درصد در برابر یک درصد، ممکن است بخشی از این‌ها اغراق و مبالغه باشد; ولی این خطر هست که اکثری ‏از آن دولت کلان طرْفی نبستند. پس برابر سوره «نساء» ثروتِ ملت، ستون آن ملت است و برابر سوره «حشر» ‏ثروتِ ملت، خون ملت است، اگر این ستون، زیر سقف باشد، همه را پوشش می‌دهد و اگر خون در تمام جامعه ‏جریان داشته باشد هر کسی به اندازه ظرفیت و استعداد خود بتواند از آن طرْفی ببندد، این جامعه سر پا و زنده ‏است‎.‎

مطلب بعدی خطر تلخ فقر است؛ مستحضرید که قرآن کریم از لوازم و ظرایف ادبی عرب بهره‌های فراوانی برده ‏است و همراهان خود را آگاه کرد. کسی که گداست و چیزی ندارد به او نمی‌گویند فقیر، بلکه به او می‌گویند ‏فاقد; یعنی مال ندارد. فقیر بر وزن «فعیل» به معنی مفعول است، فقیر؛ یعنی کسی که ستون فقراتش شکسته ‏است، کسی که گرفتار حادثه تلخ «فاقرة الظهر» شد - که در سوره «القیامة» آمده - این می‌شود فقیر؛ ‏همان‌طوری که قتیل به معنای مقتول است، فقیر هم به معنی مفعول است; یعنی کسی که ستون فقراتش ‏شکسته است. ملتی که جیبش خالی است، دستش تهی است، زمین‌گیر است؛ البته اول مسکین است بعد ‏فقیر. مسکین؛ یعنی گرفتار سکون، بی‌حرکتی؛ ملت تهیدست از حرکت و پویایی ایستاده است و محروم است، ‏یک؛ در اثر شکسته بودن ستون فقرات، زمین‌گیر است و مبتلا به نشستن است، دو؛ از این جهت گفتند فقیر، ‏بدتر از مسکین است. این تعبیرهای تند قرآن کریم که اگر ملتی دستش تهی بود، قدرت حرکت ندارد و ساکن ‏است، اولاً؛ قدرت ایستادن ندارد و نشسته است، ثانیاً؛ برای همین جهت است. بنابراین اگر ملتی شغل نداشته ‏باشد، بدهکار باشد، گرفتار بانک‌های ربوی باشد، این ملت هرگز قائم نیست، چه رسد به مقاومت، چه رسد به ‏ایستادگی در برابر حوادث تلخ‎.‎

مطلب بعدی که قرآن کریم از این راه گوشزد می‌کند می‌فرماید: ملتی که سفره‌اش خالی است و بدهکار است و ‏فرزند بیکار دارد و خودش هم بازنشسته است، این ملت دهنش به چاپلوسی باز است، هرگز اهل نقد نیست، ‏هرگز اهل اعتراض نیست. در دو جای قرآن کریم از ملت تهیدست به «اِملاق» یاد کرده است فرمود: «وَ لا تَقْتُلُوا ‏أَوْلادَکمْ خَشْیةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیاکمْ»، یا «نَرْزُقُکمْ وَ إِیاهُمْ»، در یک جا مخاطب مقدم بر مغایب است و در ‏یک جا مغایب مقدّم بر مخاطب است: «نَرْزُقُهُمْ وَ إِیاکمْ»، «نَرْزُقُکمْ وَ إِیاهُمْ»، در هر دو جا سخن از املاق است، ‏املاق؛ یعنی تملّق‌گویی، چاپلوسی. شما مستحضرید کسانی که در این وزارتخانه‌ها تلاش و کوشش می‌کنند، ‏می‌دانند معاونان آن‌ها با آن‌ها یک‌طور حرف می‌زنند، افرادی که در آبدارخانه هستند یک‌طور حرف می‌زنند، ‏آبدارچی یک‌طور تملّق می‌گوید، معاون یک‌طور سخن می‌گوید. کسی که دستش تهی است، زبانش به ‏چاپلوسی بسته است، ممکن نیست ملتی تهیدست باشد، زبانش به اعتراض و نقد و پاسخ‌گویی و مسئله‌دانی و ‏مسئله‌خواهی و طلب‌خواهی، باز باشد. دهن ملت وقتی فقیر باشد به چاپلوسی باز است، کمر او شکسته ‏است‎.‎

خلاصه بحث اقتصاد مقاومتی آن است که مال، ستون مملکت است و اهل اختلاس و اهل رومیزی و اهل ‏زیرمیزی و کسی که ضعف مدیریت دارد و کسی که توان آن را ندارد کشوری که یک درصد جمعیت دنیا را دارد؛ ‏یعنی هفتاد میلیون و بیش از هشت درصد امکانات روی زمین در دست اوست، نتواند خود را اداره کند، گرفتارِ ‏‏«لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکمُ الَّتی جَعَلَ اللَّهُ لَکمْ قِیاماً». در این مملکت همه چیز هست؛ جوان‌های فعال و بیکار ‏فراوان، مال به دست بانک‌های ربوی - که «یمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا» است - از یک سو و سرمایه‌دارانی که مشخص ‏نیست از چه راهی در آوردند و در چه راهی صرف می‌کنند از سوی دیگر؛ اقتصاد مقاومتی با نصیحت حل ‏نمی‌شود؛ با فهم است و فهم! بفهمیم مال در فرهنگ قرآن، ستون دین است و به دست مدیرانی [باید] سپرد که در ‏اقتصاد مجتهد، در مدیریت مجاهد و با عزم ملی همراه است و این خون را در رگ‌های همه ملت جاری کرد تا ‏ملت روی پای خود بایستد‎.‎

این مسئله را هم می‌دانید ملت را با شغل و کارگری و با مزدوری اداره کردن مکروه است؛ هرگز دین نمی‌خواهد ‏ملت مزدور باشد. شما به کتاب‌های فقهی مراجعه کنید می‌بینید این باب را مرحوم صاحب وسائل در کتاب ‏اجاره منعقد کرد که مکروه است انسان مزدور باشد، هر کس باید برای خود کار کند، تقویت تعاونی همین‌طور ‏است، دامداری و کشاورزی همین‌طور است؛ این کشوری که هزارها هکتار همسایه دیوار به دیوار دریاست، ‏وقتی علوفه را وارد می‌کند، این ملت هرگز توان مقاومت ندارد. مدیریتِ منزّه از سفاهت، مدبریتِ مبرّای از ‏سفاهت، مدیریت و مدبّریتِ مبرّای از اختلاس و سرقت و رشوه و رومیزی و زیرمیزی، ملتِ منزّه از بانک ربوی- ‏که «یمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا» - این ملت صد در صد مقاوم است، صد در صد قائم است. به امید آنکه این ملت این ‏معارف را خوب درک کند، باور کند، در خود تمرین کند و به جامعه منتقل کند! به امید آن روز‎!‎ ▪

* منبع: پیام آیت‌الله جوادی آملی به نشست اقتصاد مقاومتی،

------------------------

پدافند اقتصادی، پیش‌شماره اول، آبان ۱۳۹۳، ص ۴


مطالب پربازدید
را ببینید یا به فهرست بازگردید.