اندیشه راه سوم

ظهور انقلاب اسلامی با اندیشۀ راه سوم بوده است. تبلور این اندیشه را می‌توان از همان ابتدای انقلاب اسلامی و در قالب شعار استراتژیک نه‌شرقی- نه‌غربی مشاهده کرد.اقتصادی که منطبق بر این راه است نیز نه اقتصاد لیبرالیستی است نه اقتصاد سوسیالیستی و نه راهی بین این دو راه؛ بلکه راهی سوم است.


دکتر غلامرضا جلالی
1396/2/22
تعداد بازدید:

انحصار ذهن بشر در محیط دوگانگی‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و حتی علمی از پدیدارهایی است که با سیطرۀ تفکر انسان‌محور بر اندیشه‌ها و آراء اندیشمندان و نظامات حاکمیتی روندی روز افزون را به خود گرفته است. ماهیت این دوگانگی‌ها به نحوی است که مسیر پیش روی بشر را تنها دارای دو راه می‌داند. طبعاً هرکدام از نحله‌های فکری و حاکمیتی، یکی از این دو راه را راه سعادت و خوشبختی و دیگری را راه شقاوت و بدبختی بشر می‌دانند و اصحاب این مکاتب خود را موظف می‌دانند که مردم را به راهی که خود انتخاب می‌کنند دعوت نمایند.

از جملۀ این دوگانگی‌ها می‌توان به دوگانگی‌های غرب ـ شرق، توسعه ـ فقر، مدرنیته ـ سنت، اصالت فرد ـ اصالت اجتماع و همچنین آزادی ـ عدالت اشاره کرد. مطابق با این دوگانگی‌ها جوامع برای رسیدن به سعادت یا بایستی راه شرق را انتخاب کنند یا راه غرب را. یا باید توسعه را انتخاب کنند یا طعم فقر را با تمام وجود بچشند. یا باید مدرنیته را انتخاب کنند و به پیشرفت برسند یا باید در شیوۀ زندگی سنتی خود بمانند و مسئلۀ پیشرفت را از ذهن خود خارج کنند. در تحلیل‌های فلسفی نیز این دوگانگی‌ها سیطره دارد. فیلسوفان و عالمان اجتماعی یا بایستی اصالت فرد را بپذیرند و شیوه‌ای امانیستی را در اندیشیدن اتخاذ کنند یا این‌که بایستی قائل به اصالت اجتماع باشند و شیوۀ زندگی سوسیالیستی و کمونیستی را بپذیرند. اصل حاکم بر جوامع نیز یا بایستی آزادی باشد یا عدالت. به این معنا که انسان‌ها یا بایستی موهبت آزادی را بپذیرند و از تبعات آن ناراحت نشوند یا بایستی از آزادی خود چشم‌پوشی کنند تا به عنصر عدالت دست‌یابند.

ظهور انقلاب اسلامی با اندیشۀ راه سوم بوده است. تبلور این اندیشه را می‌توان از همان ابتدای انقلاب اسلامی و در قالب شعار استراتژیک نه‌شرقی- نه‌غربی مشاهده کرد.

لذا در طول تاریخ تمدن علی‌الخصوص پس از دوران رونسانس، هرکجا که انقلابی اتفاق می‌افتد، این انقلاب به‌سوی یکی از طرفین دوگان‌های فوق غش می‌کند. از انقلاب فرانسه و انگلستان گرفته تا انقلاب روسیه و استقلال کشورهای آسیای جنوب شرقی و هندوستان و …

تفکراتی که همین حد از اختیار در تعیین مسیر را نیز نمی‌پذیرند، فرایندهای شدن در زندگی انسان‌ها را فرایندهایی دترمینستیک و جبری می‌انگارند. به این معنا که جوامع چاره‌ای جز پذیرش غرب، پذیرش مدرنیته، پذیرش اومانیسم، پذیرش اصالت فرد، پذیرش توسعه و پذیرش آزادی را ندارند و قیام علیه این عناصر دترمینستیک و متعین، نتیجه‌ای جز اضمحلال بشر را به‌دنبال ندارد. لذا در این منظر انقلاب‌هایی که علیه جریان اورتدوکس یعنی غرب، مدرنیته، توسعه و آزادی رخ داده‌اند درواقع از ابتدا قرارداد فروپاشی خود را امضاء کرده‌اند. این انقلاب‌ها هیچ‌گاه دوام چندانی نداشته‌اند؛ چرا که در این منظر قیام علیه حرکت تمدنی بشر، قیامی نافرجام خواهد بود. لذا حرکت‌هایی چون حرکت‌های سوسیالیست‌ها در روسیه و چین و کره شمالی، حرکت‌های مختلف چپ‌گرا در آمریکای جنوبی حرکت‌های مختلف جریان مارکسیست در خاورمیانه یعنی در مصر و عراق و ایران، به زودی با شکست مواجه شده‌اند.

این دو تفکر پس از انقلاب اسلامی همواره رهبران ایران را از قرارگرفتن در مقابل موضع تمدن مدرن بر حذر داشته‌اند. از یک سو لیبرال‌های غرب‌گرا و از سوی دیگر فیلسوفان به‌ظاهر غرب‌گریز جبرگرا. تنها بخشی از بدنۀ چپ‌گرا که در بازه‌هایی از زمان پس از انقلاب ‌بر حاکمیت این کشور تأثیرگذار بوده‌اند با محور قرار دادن انگاره‌های سوسیالیستی و شعارهای جنبش کارگری تلاش کرده‌اند بر مقتضیات این کشور اثرگذار باشند.

در هر صورت، هر سه تفکر فوق، نهایتاً دو مسیر را پیش روی انقلاب اسلامی می‌دانند: الف: شقاوت و بدبختی و ماندن در شیوۀ سنتی و ناکارآمد زندگی، ب: پذیرش یکی از انگاره‌های تمدنی راست یا چپ و قرار گرفتن در مسیر خوش‌بختی.

اقتصادی که منطبق بر این راه است نیز نه اقتصاد لیبرالیستی است نه اقتصاد سوسیالیستی و نه راهی بین این دو راه؛ بلکه راهی سوم است که گاه تصادم‌هایی اتفاقی با این دو مسیر دارد. اشتراکات اقتصاد منطبق بر انقلاب اسلامی با اقتصادهای لیبرالیستی و سوسیالیستی نه استراتژیک است نه مبنایی؛ که اشتراکاتی اتفاقی است که از تبلور اندیشۀ اقتصاد ناب انقلاب اسلامی در ساخت جمهوری اسلامی پدید می‌آید.

اما ظهور انقلاب اسلامی با اندیشۀ راه سوم بوده است. تبلور این اندیشه را می‌توان از همان ابتدای انقلاب اسلامی و در قالب شعار استراتژیک نه‌شرقی – نه‌غربی مشاهده کرد. راه سومی که این اندیشه برگزیده است، عبور از شاه‌راه ولایت اهل‌ بیت و توسل به حضرات اهل‌بیت و توکل به ذات ربوبی حضرت حق بوده است؛ با این باور که این اعتقاد نه‌تنها در حد یک اعتقاد که در حد یک اندیشۀ استراتژیک است که می‌تواند مقتضیات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و حتی علمی زندگی بشر را رقم بزند. رهبران جمهوری اسلامی از همان ابتدا با سرلوحه قرار دادن این اندیشه به ارائۀ توصیه‌های راهبردی و سیاستی مختلف همت گماشته‌اند. توصیه‌هایی که نه از مسیر شرق می‌گذرد و نه از مسیر غرب. این اندیشه با دوگان‌های فوق نسبتی متباین و مستقل دارد. به این معنا که از مبادی متفاوتی شکل می‌گیرد و مسیری متفاوت را دنبال می‌کند البته در این مسیر متباین، گاه تصادم‌هایی با دوگان‌های فوق پیدا می‌کند و به توصیه‌هایی می‌رسد که در تحلیلی جزء‌نگرانه مشترک هستند اما در نگاهی کل‌گرا نمی‌توان نسبتی مشترک میان آن‌ها مشاهده کرد.

مع‌الوصف برخی از اصحاب انقلاب، پس از انقلاب اسلامی این تفاوت‌ها را درنیافتند و یا به‌سوی یکی از این رو مشرب غش کردند یا این‌که انقلاب اسلامی را مسیری میانه دانستند که ترکیبی از مسیرهای فوق است. این تفکر در مشی اقتصادی دولت‌ها نیز به‌وضوح قابل مشاهده است. برخی از دولت‌ها مسیر سوسیالیستی را در پیش گرفتند و انگاره‌های این تفکر را برای کشور تجویز کردند و برخی دیگر نیز به دامن لیبرالیسم رفتند. متفکرانی نیز که به نوعی به فساد هرکدام از این دو تفکر واقف بودند، اقتصادی مختلط را پیشنهاد کردند که دارای انگاره‌هایی ترکیبی از دو تفکر فوق بود. یعنی مسیری که بین دو مسیر قرار می‌گیرد.

حال آن‌که انقلاب اسلامی ماهیتاً راهی سوم را در پیش گرفته است که مختصات چارچوبی این راه را نمی‌توان از مطالعۀ دو چارچوب راست یا چپ یا ترکیب این دو تفکر استخراج کرد. این راه، مختصاتی بومی و الهی دارد و از اشراب تفکر عمیق انقلابی و متکی بر اسلام در ساخت تمدنی ایران اسلامی پدید آمده است. اقتصادی که منطبق بر این راه است نیز نه اقتصاد لیبرالیستی است نه اقتصاد سوسیالیستی و نه راهی بین این دو راه؛ بلکه راهی سوم است که گاه تصادم‌هایی اتفاقی با این دو مسیر دارد. اشتراکات اقتصاد منطبق بر انقلاب اسلامی با اقتصادهای لیبرالیستی و سوسیالیستی نه استراتژیک است نه مبنایی؛ که اشتراکاتی اتفاقی است که از تبلور اندیشۀ اقتصاد ناب انقلاب اسلامی در ساخت جمهوری اسلامی پدید می‌آید. گاه عنصر اقتدار تبلوری در اقتصاد می‌یابد که این تبلور، استقلالی را پیشنهاد می‌کند که ممکن است در حوزۀ عملیات، اشتراکاتی با نظام چپ یا راست داشته باشد. باید دریافت که این اشتراکات از جنس اشتراک مسیر و اشتراک استراتژی نیست.

برخی انگاره‌های نظام لیبرالیستی را تحت عنوان اقتصاد مقاومتی معرفی و ترویج می‌کنند و برخی دیگر نیز با تشبث به انگاره‌های نظام سوسیالیسم سعی در منحرف ساختن اقتصاد مقاومتی هستند. ادراک و به مرحلۀ عمل درآوردن این اقتصاد در شکل خالص خود نیازمند تفکری انقلابی است که به انقلاب اسلامی به‌مثابۀ راهی سوم می‌نگرد.

اقتصاد مقاومتی نیز به‌نوبۀ خود از مصادیق بارز در اندیشۀ راه سوم است. اصولی دارد متفاوت از اصول سوسیالیسم و لیبرالیسم و راهی متفاوت از این دو راه. اما مع‌الاسف در همین مصداق نیز کج‌اندیشی‌های سابق پا برجاست. برخی انگاره‌های نظام لیبرالیستی را تحت عنوان اقتصاد مقاومتی معرفی و ترویج می‌کنند و برخی دیگر نیز با تشبث به انگاره‌های نظام سوسیالیسم سعی در منحرف ساختن اقتصاد مقاومتی هستند. ادراک و به مرحلۀ عمل درآوردن این اقتصاد در شکل خالص خود نیازمند تفکری انقلابی است که به انقلاب اسلامی به‌مثابۀ راهی سوم می‌نگرد؛ و این امر رهبر معظم انقلاب را بر آن داشته است که در ماه‌های اخیر و همزمان با گام‌های مستحکم برخی از مسئولین به‌سوی نظام لیبرالیستی و بر راه اقتصاد مقاومتی، به‌عنوان راهی روشن و متفاوت تأکیدی ویژه داشته باشند:

«در این مقطع زمانی، سیاست‌های استکبار و بخصوص و به‌طور خاص سیاست‌های آمریکا اقتضا میکند که یک تفکری تزریق بشود در میان ملت ما؛ اول در میان نخبگان جامعه و بعد از آن بتدریج به افکار عمومی منتقل بشود؛ یک تفکر خاصی تزریق بشود به افکار عمومی. آن سیاستی که مورد نظر آن‌هاست این است که وانمود کنند ملت ایران بر سر یک دوراهی قرار دارد و چاره‌ای ندارد جز اینکه یکی از این دو راه را انتخاب کند. آن دوراهی عبارت است از اینکه یا باید با آمریکا کنار بیایند، یا باید به‌طور دائم فشارهای آمریکا و مشکلات ناشی از آن را تحمل کنند؛ یکی از این دو را ملت ایران باید انتخاب کند؛ این چیزی است که آنها می‌خواهند… در همین توافق اخیر هسته‌ای هم اگرچه این توافق را ما تأیید کردیم و برگزارکنندگان این توافق را مورد قبول اعلام کردیم و قبول داریم آن‌ها را، لکن اینجا هم همین‌جور بود؛ وزیر خارجۀ محترم ما در مواردی به بنده گفت که ما [مثلاً] اینجا را یا این خط قرمز را دیگر نتوانستیم حفظ کنیم. معنای این همین است؛ یعنی وقتی طرف مقابل یک دولتی مثل آمریکا است که وسایل تبلیغ دارد، امکانات دارد، پول دارد، دیپلماسی فعال دارد، عوامل گوناگونی در اطراف دنیا دارد، دولت‌هایی که به آن‌ها فشار می‌آورد در اختیارش هستند، کنار آمدن با او به‌معنای صرف‌نظر کردن از برخی از چیزهایی است که انسان بر آن‌ها پای می‌فشرد. این یک دوراهی است که طبق سیاست‌های آمریکا که می‌خواهند در ذهن ملت ما تزریق بکنند، یک دوراهی ناگزیر است؛ یک دوگانۀ اجتناب‌ناپذیر است: یا باید در مقابل آمریکا و خواست‌های او در موارد بسیاری کوتاه بیاییم، یا باید فشارهای آمریکا را، تهدیدهای آمریکا را، ضررهای ناشی از مخالفت با آمریکا را تحمل کنیم. این‌ها می‌خواهند این را به‌صورت یک گفتمانی در بین نخبگان جامعه ترویج کنند و به‌تدریج آن را در میان مردم و افکار عمومی سرریز کنند. در داخل کشور و خارج کشور، این فکر را دارند ترویج می‌کنند و به شکل‌های گوناگونی، با بیان‌های مختلفی، در وسایل ارتباط جمعی دنیا دارند گسترش می‌دهند؛ کسانی را می‌گمارند برای اینکه بتوانند این فکر را در میان ملت ما گسترش بدهند. البته در داخل هم همین‌طور که عرض کردیم، کسانی هستند که این فکر را قبول دارند و قبول کرده‌اند و تلاش می‌کنند که آن را به دیگران هم بقبولانند»(بیانات نوروزی مقام معظم رهبری در حرم رضوی، ١٣٩۵).

«آنچه من به عنوان شعارِ امسال انتخاب می‌کنم، عبارت است از «اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل». این، راه و جادۀ مستقیم و روشنی است به سمت آن چیزی که به آن احتیاج داریم»(پیام رهبر معظم انقلاب به مناسبت آغاز سال ۱۳۹۵). ▪

--------------------------

پدافند اقتصادی، ش 19، خردادماه 1395، صص 3-4


مطالب پربازدید
را ببینید یا به فهرست بازگردید.